دیروز روز خوشحال کننده ای بود اعلام کردند که جوانان این کشور در بحث هسته ای مجدداً شاهکار کردند ولی این بار مثل هیشه خوشحال نشدم چون مدتی است ، وقتی میروم منزل خانم ناله و آه سر می دهد که دیگر با این خرجی که میدهی نمی شود حتی یک وعده غذای مناسب تهیه کرد، باور نمی کردم ولی با شکسته شدن دندانم در نهار امروز با تمام وجودم تورم و افزایش وحشتناک و سرسام آور هزینه های زندگی را فهمیدم... من صادقم به کسی نمی گویم بیاید به بقالی سرکوچه ما و گوچه فرنگی بخرد!
آقایان مسئول! بجای آنکه سر قدرت با هم بجنگید یا به یکدیگر تابلو بدهید که ایران را دوست دارید به فکر ایران و ایرانی باشید قبل از آنکه نهارهایمان دندان همه را بشکند... گرچه من دندان شکسته! هنوز ایران را دوست دارم و ...
نویسنده » صابر . ساعت 6:26 عصر روز پنج شنبه 90 بهمن 27